کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام وفات

شاعر : محسن عرب خالقی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل     قالب شعر : دوبیتی    

ببـین در دیـده سـوی دیـدنـم نیست            تــوان دادن جــان در تـنـم نـیـست

چــنــان آبـــم نـــمـــوده آتــش تــو            گـمـانـم جـسـم در پـیـراهـنم نیست


*****************

لــبــاس تـو در آغـــوشــم بـــرادر            صـدایـت مـانـده در گـوشـم برادر

تو ماندی بی كفن بر خـاك صحرا            چـگـونـه من كـفـن پـوشـم بــرادر

*****************

همه رفتند و من جا ماندم ای دوست            ز بخت بد به دنیا ماندم ای دوست

چـرا رفـتـی مـرا با خـود نـبـردی            ببین بعد از تو تنها ماندم ای دوست

*****************

بـبـیـن از داغ تو خـیـلـی شـكـستـم            شـكـسـتـم كه چـنـیـن از پا نـشستم

شـكـسـتـه دشمـنـت از بس دلـم را            چنان گـشـتـم كه نشناسی كه هستم

*****************

بــه یـــادت در نـــــوای آب آبــــم            چــنـان تــو زیــر تــیــغ آفــتــابــم

تو راحت خـفـته ای در خانـۀ قـبـر            ولـی من از غـمـت خـانـه خـرابـم

*****************

مـن و كـابـوس شـمـشـیـر و تن تو            تـمـاشــای بـه غــارت رفـتــن تــو

تو را سر نـیـزه ها بـردنـد و مـانده            بـــرای مــن فـقـط پــیــراهــن تــو

*****************

سـراسـر نـیـزه می بـیـنـم به خوابم            سـر و سرنـیـزه می بیـنم به خـوابم

هـمـیـن كه پـلـك بر هـم می گـذارم            تو را بر نـیـزه می بـینم به خـوابـم

*****************

دلـم هر روز سوی نـیـزه می رفت            كه خونت در گـلوی نیزه می رفت

چه می شد مـثـل سرهای شـهـیدان            سر من هم به روی نیـزه می رفت

: امتیاز

مدح و وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

بـر سـیـنـۀ خـود پـیـرهــنـت را دارم            بــد جــور هـــوای دیــدنــت را دارم

وا کـن گــرۀ مُـشـتِ مـرا تـا بــیـنــی            با خـویـش عــقــیــقِ یـمـنـت را دارم


********************

این لحظه بدونِ سایه ات جانکاه است            باز آ و بگو که فـاصـلـه کـوتـاه است

هر چند تـمـامِ تَـنِ من هـم زخـم است            کمتـر زِ هزار و نُهصد و پنجاه است

*******************

گـفـتم که زِ ساربان پس اش می گـیرم            یک روز نفس زنان پس اش می گیرم

گـفـتـم کـه تـقـاصِ خـونِ لبـهـایـت را            در شام زِ خیـزران پس اش می گیرم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در هنگام وفات

شاعر : محمد جواد پرچمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بـود          پاره‌گریبان، بی سر و سامان ‌شدن بود

اول قـرار ما دو تـا قـربــان شـدن بود           رفتی و سهـم من بـلاگــردان شدن بود


یکسال و نیم آتـش‌گرفتن سهـم من بود

تـقــدیــر پـروانه از اول سـوختـن بود

یکسال و نیم از رفتن تو گـریـه کردم           با هـر نــخ پـیـراهـن تو گـریـه کـردم

خیــلــی برای کـشـتـن تو گـریه کردم          با خـنـده‌های دشـمن تو گــریــه کـردم

هرشب بــدون تو هزاران شب گذشته

دیگــر بیا آب از ســر زینب گــذشتـه

آخــر مــرا بـا غــصّــۀ ایّــام بــردنــد           با خــاطـرات سیــلی و دشنــام بـردنـد

بین همان شهــری که بزم عــام بردند          این آخـر عــمـری مرا در شــام بردند

پــروانــه ها خـاکسترم را جمع کردند

از زیــر سایه بستــرم را جـمع کردند

گــفــتــم به عبـدالله که یــاد قَــرَن کــن           کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن

این آخر عـمـری مرا رو به وطـن کن          من را میان کـهـنـه پـیـراهن کـفـن کن

با قــاسم و عبــاسـم و اکـبــر بیــائــیـد

من را بـسوی کــربــلا تـشـیـیـع نمائید

حــالا دگــر بال و پــری دارم، نـدارم           در آتـشـت خــاکــسـتـری دارم، ندارم

من سـایــۀ بــالا ســری دارم، نــدارم           چـیزی به جز چشم تری دارم، نـدارم

آنقدر بین کوچه‌ها بال و پـرم سوخت

والله بـعـد کـربـلا خـاکـستـرم سوخت

بــاور نخــواهی کــرد با اغـیـار رفتم           بـا قلب پــاره بر ســر بــازار رفــتــم

خیـلــی میــان کـوچـه‌هـا دشـوار رفتم          بــا نـاسـزای تــنــد نــیــزه‌دار رفــتــم

یـادم نـرفـتـه دست بر پـهـلـو گـرفـتـم

با کعب نی هـم، ای برادر خو گرفتم

دیر آمدم دیدم سرت دست کـسی رفت           عـمّـامـۀ پـیـغـمـبرت دست کسی رفت

هم یـادگــار مـادرت دست کـسی رفت           دیدم چسان انگشترت دست کسی رفت

هم خـویش را پـهـلوی تو انـداختم من

خود را به ناله روی تـو انـداخـتــم من

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا عبارات بکار برده شده نوعی وهن اهل بیت بود

آنقدر بین کوچه‌ها بال و پـرم سوخت            آنـقـدر بـعـد کربلا موی سرم سوخت

بــاور نخــواهی کــرد با اغـیـار رفتم           بــا چــادر پــاره ســر بــازار رفــتــم

یـادم نـرفـتـه دست بر پـهـلـو گـرفـتـم           با آسـتـیـنـم با چه وضـعـی رو گرفتم

هم یـادگــار مـادرت دست کـسی رفت           هم روسریِ دختـرت دست کسی رفت

هم خـویش را پـهـلوی تو انـداختم من          هم چــادرم را روی تـو انـداخـتــم من

بند زیر به دلیل مغایرت روایی وتحریفی بودن و عدم رعایت شأن امام حذف گردید

یــادم نـرفـتـه دور تو جـنـجـال کـردند           جـمـعـیــتـی را وارد گــودال کــردنــد

آن ده سـواری که تو را پـامـال کردند           دیـدم تـنـت را زنـده‌زنـده چـال کـردند

یادم نرفته دست و پـا گـم کــرده بودم

در گوشـۀ مـقـتـل تو را گم کرده بودم

ذکر سینه زنی وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

یـا زهـرا ببـیـن جـانم بـر لبِ            ســـوز عــالـم از داغ زیــنـبِ

دختـر عزیزت تـو بستـره ای وای ای وای


عـزادار غـم های دلـبـره ای وای ای وای

مـی خونه گـل حـیـدر*** أشهد و دم آخـر*** به یـاد مصیبت هـای بـرادر

وای؛ غریب حسین ــ غریب حسین ــ غریب حسین (۲)

*********************************************

پـیـرهـن حـسـیـن تو آغوششه             هنوز یک صدا توی گوششه

یکی میزنه ناله از عطش ای وای ای وای

یکی میان خیمه کرده غش ای وی ای وای

دل عمّه چه زاره *** میگـه عیـبی نداره *** عموی با وفاتون آب میاره

وای؛ غریب حسین ــ غریب حسین ــ غریب حسین (۲)

*********************************************

وقت رفـتـنه  داره سـوز و آه            یـاد کــشــتـۀ بـیـن قـتــلـگــاه

میگه زیرلب نور عین من ای وای ای وای

لباسات و بردن حسین من ای وای ای وای

سر تو روی نی ها *** کفنت خاک صحرا ***أمون از دل حیدر، دل زهرا

وای؛ غریب حسین ــ غریب حسین ــ غریب حسین (۲)

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در هنگام وفات

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای آنکه وجــودم شده بیت الحـزن تـو           غـرق غـم و انـدوه شـدم از مـحـن تو

در آتش هجران تو یک سال شب و روز           چون شمع وفا سـوخـتم از سوختن تو


یک سال نه،یک عمرگذشته است که ازغم                گـریـان شــده ام بـر بـدن بـی کـفـن تـو

در خـلـوت با پیرهن غـرقـه به خونت           مـشـغـول زیـارت شـده ام بـا بــدن تـو

خواهی که بدانی چه رسیده است به زینب           صدچاک شده جان ودل من چو تن تو

آتـش زده یـکـبـار دگـر هـسـتـی مـا را           خـونـی که روان بود ز کـنـج دهن تو

تو لالـۀ خـونـیـنـی و من یـاس کـبتودم           پـرپـر شـده ام از غـم پـرپـر شـدن تـو

همراه بـسی خـاطـرۀ مـردی و ایـثــار           ثبـت است به تـاریـخ پـیام و سخن تو

عمری ست«وفائی» ز مصیبات دل من           بـا آتـش دل سـوخـتـه در انـجـمـن تـو

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام وفات

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

در چـشـم های مـنـتـظرم نا نمانده است          یک چـشـم هم بــرای تماشا نمانده است

از بسکه گریه کرده ام و خون گریستم          اشکی برای دخـتـر زهـرا نـمانـده است


نزدیک ظـهـر و بستـر زینب در آفتاب          جانی ولی در این تن تـنـها نمانده است

چـیزی برای آنکه فـشـارم به سیـنـه ام          جز این لـبـاس کهـنـه خدایا نمانده است

غــارت زده منم که پس از غـارت دلم          زلـفـی بـرای شـانـه زنـهـا نـمانده است

ای شـاه بی کـفـن، کـفـنـم کـن بــرادرم

با دست خـود به چـادر مـشـکـی مادرم

آه از خـیــام شـعـلـه ور و از شراره ها          از خـنـده هـا،هـلـهـلـه هـا و اشـاره هــا

غارتگران پس از تو به ما همله ور شدند          بـسـتـنـد پـیـش مـا هـمـۀ راه چــاره هـا

غـارت شدند جـوشن و پـیـرآهن و علم          حـتـی زخـیـمـه هـا هـمـۀ گـاهـواره هـا

در دستـهـا نـبـود بـه جـز تـازیـانـه هــا         بر پنجه هـا نبـود به جـز گـوشـواره ها

چیزی نـمـانده بود که معـجـر بخوانیش         بر گیـسـوان شعـلـه ور از تکه پاره ها

از بس زدند بال و پر کودکان شکست

از بس زدند چوب تر خیزران شکست

: امتیاز
نقد و بررسی

ارتباط معنایی و عقلانی بین دو مصرع ابیات زیر بسیار ضعیف است

غــارت زده منم که پس از غـارت دلم          زلـفـی بـرای شـانـه زنـهـا نـمانده است

ای شـاه بی کـفـن، کـفـنـم کـن بــرادرم          با دست خـود به چـادر مـشـکـی مادرم

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.ضمن اینکه هم در این بیت و هم در بیت « حـتـی زخـیـمـه هـا هـمـۀ گـاهـواره هـا» جمع بستن صحیح نیست و صرفا بخاطر قافیه آمده که ضعف شعری است

درپیش چشم مادر وخواهر به روی نی         می خـورد تـاب سـر شـیـر خـواره هـا

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام وفات

شاعر : حسین رستمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کسی محـبـت خـود يا که بـرمـلا نـکـنـد           و یـا به طـعـنـه و دشـنـام اعـتـنـا نکـنـد

تـمـام شـهـر ز احـوال من خـبـر دارنـد           قـرار نیست دلـی بـشـکـنـد صـدا نکـنـد


به زنـده ماندن شمع و عــروج پـروانه           کـه آشـنـای کـسـی تـرک آشــنـا نـکـنـد

فـراق بـعـد تو با هیـچ عـاشـقـی دیـگـر           چـنـانکه با دل من کـرده است تا نـکـند

به روی شانه هر کس جنازه ای بردنـد           نـشـد که خـواهـر تـو یـاد بـوریــا نکـند

قسم به دست امامت که خواهرت آن شب          مـحـال بـود بـرای تو جـان فــدا نـکـنـد

تو زنده بودی من هر چـقـدر نـاله زدم           نـشـد که رأس تو را از بدن جـدا نکند

به زیـر تـابش خـورشیـد بستری دارم            چـگـونـه یـار به محـبـوب اقـتـدا نکــند

به پشت گـرمی پـیـراهن تو می میرم            کسی ز سینه ام این هـدیه را جـدا نکند

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در هنگام وفات

شاعر : سید حمید رضا برقعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : چهارپاره

یکسال میشود که تو هم پر کشیـده‌ای           من هم به سوگ پر زدن تو نشسته‌ام
شـایـد به جـا نـیـاوری‌ام آشـنــای من           می‌بینی از فراق تو خیلی شکـستـه‌ام


***
چون آفـتـاب بر لب بـامـم که مثل تو           مانده به زیرصورت خورشید پیکرم
ای تشنه لب به یاد ترک‌های لعـل تو           لب تشنه مانده‌ام به نـفـسـهای آخــرم

***
بی تو تمام باغ تو رنگ خزان گرفت           بی تـو پـری برای پـریـدن نمانده بود
صحرای داغ ، پای برهنه ، لباس خشک           نایـی دگـر بـرای دویـدن نـمـانده بـود

***
چندی است رفته قوت دیدن ز دیده‌ام           بنگربه راه رفتن خواهر که دیدنی است
دارم هـنـوز بر تـنـم از آن مسـافـرت          یک باغ پر بنفشه برادر که دیدنی است

***
دل پـاره پـاره از همـۀ طعـنـه‌هایشان          پـایـم هـنـوز آبـلـه دار از شـتــابــهــا
جا خوش نموده بر بـدنم جای سلسله           ردی است بر تـمـام تـنـم از طنـابهـا

***
پیراهنی که خون تو آغـشـته اش بود           هرگز نَشُسته‌ام نرود عطر و بوی تو
دارم هنوز با خودم از کوچه‌های شام           سنگی که خورد بر سر نیزه به روی تو

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها هنگام وفات

شاعر : حسین قربانچه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نه هم دمی، نه مونسی،نه یـار و یاوری           جان دادنم چه سخت شد این روز آخری

یک سال و نیم هست که هِی میخورم زمین                مـثـل کــبـوتـری کـه نـدارد دگـر پــری


گرچه جلال وشوکت من ارث مرتضی است           ارثــیــۀ قــد خــم مـن، هـسـت مــادری

عـبـدالـه ایـن تـن و بــدن خـسـتــۀ مـرا           تا زیر نور و شعـلۀ خـورشید می بری؟

پـاشـو، حـسـیـنـم آمـده رد و بـدل کـنـیم           درد دل و  گــلایــۀ خـواهــر بــرادری

در گنجه لای بقچه،لباسی ست رنگ خون           برخـیـز، بـلکـه مـونس من را بـیـاوری

می خـواهم از فـراق شکـایت کنم به او           درسینه ام غمی است که او هست مشتری

من را زدند، خب به فدای سرت حسین           هر کس رسید، در تو فرو کرد خنجری

سر نیزه ای که بر کمرت خورد روی اسب           بـعـدا کـمـانـه کـرد به کـتـف کـبـوتری

عباس اگر که بود، دگر غـصه ای نبود           دیگـر نـمی دویـد کـسـی پـشت دخـتـری

من زیـنـبــم موی مرا هـیچ کـس نـدیـد           کـردم قـیـام تـا نـخـورد دسـت مـعجری

: امتیاز
نقد و بررسی

زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن حضرت زینب؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

نه هـم دمی،نه مونسی،نه یـار و یـاوری           جان کندنم چه سخت شد این روز آخری

خوش حال باش موی مرا هیچ کس ندید          خوش حال باش دست نخورده است معجری

بیت زیر توهین به اهل بیت است ضمن اینکه تحریفی و دروغ نیز می باشد لذا حذف شد

در شـام و کـوفـه پـا قـدم  دخـتـرعـلی          رونق گـرفت کاسبی شـال و روسری

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

زخـمیِّ زنجـیـرم، کـبودِ بی شمارم            بر شانه هایم، زخم های کهنه دارم

همشیرۀ خورشیـدم و بانـوی نـورم           هر چند که در پـنجۀ گرد و غـبارم


شـامِ غـریـبانیِ عـصر خیمــه هـایم           آن چــادر خــاکیِ در حــال فـرارم

دیگر نـمی آیـد به دنـبـالم مغـیــلان           دیــگر ندارد آبـلـه کاری به کـــارم

من حضرت یعقوبم و تو یوسف من           بر سیـنـه ام پیراهـنت را می فشارم

دسته گـل یـاسـی ندارم بر مـزارت           امّا به جایش تا بخـواهـی لاله دارم

انگار من خوابیده ام در این بیـابان           انـگـار تـو افـتـاده ای روی مـزارم

من با نـیـابـت از تــمـام خــانــدانـم           بر آسـتـان خـاکی ات سر می گذارم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف ( بیت اول ) و تغییر ( بیت دوم ) داده شد

نام مرا با خطّ نا مـحــرم نوشتند        یعنی اسیــر کوچه های روزگارم

من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم          بر سینه ام پیراهنت را می فشارم

مدح و شهادت حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلات قالب شعر : مربع ترکیب

ای وقــــار تـو وقــار پـنــج تـن            گـردش تـو در مـــدار پـنـج تـن

خـطبـه هایت، ذوالـفـقـار پنج تن           ای هــمـه دار و نــدار پـنـج تـن


عـفّت و شـرم و حـیا پـابست تو

آسـمان ها و زمـین در دسـت تو

احـترامات تو پا بـرجا که هست           ما مگر مردیم این جان ها که هست

ذوالفـقار حضرت مولا که هست           بر حـریمت پرچـم سقا که هست

نبـش قـبر تو خـیـال بـاطل است

قـبلۀ دل ها به سـویت مایل است

ای نَـمـای تـو نَـمـای مـرتـضـی           آیــه هـای «انّــمـا» ی مـرتـضی

زیـنـتـی هـسـتی برای مرتـضی           خطبه هایت خـطبه های مـرتضی

ذوالـفـقـار نُطـق تو کولاک کرد

کوفیان را یک به یک در خاک کرد

نذر کـردی با بـرادر باشی و...           پای به پای او مکرّر باشی و...

حافـظ اسـرار مـادر بـاشی و...           یک تنه ماننـد لشکـر باشی و...

هـدیـه ات تـقـدیـم بر اربـاب شـد

دسـته گـل هایت گـلاب نـاب شد

ای عقـیله! عقل ها حیران توست           «آفرینش» بیتی از دیوان توست

دست ها بر رشتـۀ دامـان توست           شهر کوفه گوش بر فرمان توست

«اُسکُتوا» گفتی همه ساکت شدند

زنگ ها بی زمزمه ساکت شدند

مــرتــضــای دوم مــایــی شـمـا           انـعـکـاس نــور زهــرایـی شـما

نــقــطـۀ عـطـف تــولّایـی شـمـا           راوی «الّا جــمــیـلا» یـی شـمـا

ای «خلیله»! ای که هستی بت شکن!

جای زینب مینویسم «شیر زن»

کعبـۀ ماتـم شدی یک سال و نـیم           موسفید و خم شدی یک سال و نیم

سوختی و کم شدی یک سال و نیم           وارث «آدم» شدی یک سال و نیم

گـریه هایت ســوزناک و آتـشـین

روضه می خواندی دم آخر چنین:

ای بـرادر! ســایــۀ روی سـرم!           ای حسین جان! ای غریب مادرم!

رفـتـی و بی تـو بـدون یــــاورم           بـی عـلــمــدار و عــلیِ اکـــبـرم

مثــل تو در زیــر نــور آفـتــاب

پـهـن کـردم بـستـرم را با شتاب

یـادم آمـد از حـــرم دل کـنـدنـت           بــوسـه هـای مـادرم بـر گـردنت

یــادم آمــد زخــم هـای بـر تـنت           بـا تــمـاشـای گـل پیــراهـنـت...

خـاطـرات کـربـلایت زنـده شـد

کـوفـه و شـام بـلایت زنــده شـد

کوچه و بازار شام ای وای وای           سنگ های پشت بام ای وای وای

هتک حرمت بر امام ای وای وای           مــردمـــان بــی مـــرام ای وای

دشـمـنـت با بی حـیـایـــیِ تــمـام

خـیزران میزد به لب هایت مدام

: امتیاز

وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یک سال و نیم مانده غمت در گلوی من           هر روز و شب تویی همه جا روبه روی من

در زیــر آفــتـــابــم و تشـنـه شـبـیه تـو            دنیا کـشـیــده خـنــجـر غـم بر گــلوی من


تصویر قــتــلــگــاه تو یـــادم نمی رود            یک بـــوسه از تنت شده  بود آرزوی من

از خـــاطرات آن شب مـقــتل کنار  تو            مانده هــنـــوز لاله ســـرخی به روی من

قـــاری روی نـــیـزه شدی تا نگــاه ها             آید به سـوی نـــیـــزه نیـــاید به سوی من

سنگین ترین غمم غم دفن سه ساله بود             او رفت و رفت پــیــش شــمـا آبروی من

بشکن ســفـال عــمـر مرا تا نفس کشم             دیگر بس است بـــاده غـــم در سبوی من

: امتیاز

وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فعلن قالب شعر : غزل

هنگامه ی وصال من و دلبــرم شده             این الحسین زمــزمــه ی آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من            پیــراهن تو گــرمی بال و پـرم شده


از گریه پینه بسته دگر چشم های من           عــالم سیــاه پیش دو چشم تـــرم شده

موی سپید و قــد کمــانم چه دیدنیست           غم های کربلاست چنین یــاورم شده

من پیرسالخورده ام و دست های من           محتاج شانه های عــلی اکبــــرم شده

از خاطرم نمی رود آن لحظه فــراق           ناله زدی که وقت وداع از حرم شده

من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین           این چند ماهه جان تو، درد سرم شده

می خواستم بغل کنمت جــان تو نشد           نیزه شکسته زحمت این پیکــرم شده

من پا به پای پیکر توضربه خورده ام           سرتا به پا تــمــام تنــم، پُـر ورم شده

: امتیاز
نقد و بررسی

این بیت بخاطر حفظ بیشتر حرمت اهل بیت حذف شد

دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت           گــفــتــم به خـویش ارثیه مادرم شده

وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

جان و دلم فـدای تو ای دلبــرم، حسین            دیگــر رسیـده است دم آخــرم حسیـن

من رو به کربلای تو خوابـیــده ام اخا            دیــدار من بیــا، پــسر مــادرم حـسین


چیزی نماند از تو بجز کهــنـه پیـرهن            این یادگار توست کنون در برم حسین

یک سال و نیم رفته ز عمر و نمیشود            درد نبــودنت بـه خــدا بــــاورم حسین

یک سال و نیم مثل ربـاب تو می زدم            بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین

پیچیده است وقت اذان تـوی گوش من            " الله اکـبــر " عــلــی اکــبـرم حسیـــن

یادم نمی رود که صـــدای تو قطع شد            افتـــاد دلهره به میــان حــــــرم حسین

بالای تل دویدم و دیدم که ، میـخوری            شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین

چهره کــبـــود بود شب غـــارت حرم            هردختری که بود به دور و برم حسین

در کــربــلا زدند به پیشانی تـو سنگ            در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین

هر چــه گــذشت بین مــحل یهــودیان            با خود به زیر خاک سیه میبرم حسین

: امتیاز

وفات حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : رحمان نوازا نی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

وقبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید           کـمک کنید مـــرا سمت کــربــلا ببرید

تمام قــامت من را شکسته داغ حسیــن            کمک کنید مرا دست بر عـصا ببــرید


درآن غـــروب فدایش شدم، قبول نکرد            اگر که قـــابلــم اکنـون مرا فــدا ببرید

کمی زخــــون دل عمه رنگ بــردارید            بـرای مـــوی سفیدم کــمی حنـا بـبرید

به خیمه ســوختم اما دوباره می سوزم             در آفــتــاب اگـر بــســتـر مــرا ببرید

کنــار بستــر من روضه ای بخوانید و             مرا میان همین اشک و گریه ها بـبرید

مرا لــبـاس اسیری کـفـن کنید و سپس             حسین حسیــن بگـویید و کــربلا ببرید

: امتیاز

رحلت جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آه ای صبور قـافـلـۀ غـم سـفـر بخیـر            راوی روضه هـای محـرم سفـر بخیر

خلـوت نشین نیـمه شب ندبه های اشک            دلگـیر بغض های دمادم سفر بخیر...


یکسال ونیم غربت و دلتنگی و فراق            یکـسال ونـیم گـریـۀ نم نـم سفر بخیر

ای شـاهــد مــراثـی گــودال قـتـلـگـاه            ای وارث مصیبت اعـظم سفـر بخـیر

بغض غـریب خـاطره های کـبودِ شام            امن یـجـیـب کوچـۀ مـاتـم سفـر بخیر

روی کـبـود و نـیـلی و آشـفـتـۀ فـراق            موی سپید و خاکی و درهم سفر بخیر

زلفی بخون نشسته سرِ نیزه ها رهاست            بانـو به زیـر سایـۀ پـرچـم سفر بخیر

: امتیاز